«پیامبر(ص) فرموده است: فاطمة بضعة منّی من سرّها فقد سرّنی و من سأها فقد سأنی، فاطمه اعزّ البریّة علیّ؛ فاطمه پاره تن من است. هر که او را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که او را اندوهناک کند، مرا اندوهناک کرده است. فاطمه از همه مردم پیش من عزیزتر است» (امالی مفید، ص 260)
فصل اول: رابطه با خدا/ حضرت زهرا(س) در نقش بندگی خدا
* درس زندگی حضرت زهرا برای ما
عزیزان من، جوانان عزیز! امروز در دوران جمهوری اسلامی این فرصت برای آحاد جامعه هست که درست حرکت کنند، درست زندگی کنند، مؤمنانه زندگی کنند، با عفّت زندگی کنند. درس زندگی صدّیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) این است برای ما: تلاش، اجتهاد، کوشش، پاک زندگی کردن؛ همچنانکه آن بزرگوار یکپارچه معنویّت و نور و صفا بود: الطُّهرَةِ الطّاهِرَةِ المُطَهَّرَةِ التَّقیَّةِ النَّقیَّةِ [الرَّضیَّة] الزَّکیَة؛ پاکی و آراستگی و تقوا و نورانیّت آن بزرگوار، همان چیزی است که در طول تاریخ تشیّع بر معارف ما سایهافکن بوده است. بیانات در دیدار جمعی از مداحان اهل بیت(ع) ۱۳۹۳/۰۱/۳۱
* اساس زندگی مؤمنانه صداقت در بندگی است
میخواهم عرض کنم که ارزش فاطمه زهرا(س) به عبودیت و بندگی خداست. اگر بندگی خدا در فاطمه زهرا(س) نبود، او صدیقه کبری نبود.
همانطور که میدانید سبک زندگی غربی در بین جامعه ما رواج پیدا کرده است. به نظر شما جامعه ما برای رفع این معضل چه راهکارهایی در اختیار دارد؟
برای نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی- ایرانی، ابتدا لازم است چنین سبکی تبیین شود. برای دستیابی به این هدف باید پژوهشهای راهبردی انجام و چیستی سبک زندگی اسلامی و ایرانی و ابعاد آن مشخص شود. البته این کار، مشکل نیست چون منابع غنی اسلامی و روایی، قرآن و نهجالبلاغه در اختیار ما قرار دارد. اما بهترین راه برای پی بردن به سبک زندگی اسلامی بهرهمندی از زندگی پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان است که از هر کس به حقایق اسلام آگاهترند. یکی از اهل بیت(ع) که بیشک از نزدیکترینها به حضرت رسول(ص) نیز میباشد دختر گرامی ایشان فاطمه زهرا(س) است.
ولی آه، چه دلگیر چه دلتنگ، چه بی تاب، دل سنگ شده آب، از این نالهی جانکاه، زنی مویه کنان، موی کنان، خسته، پریشان، پریشان و پریشان، شکسته، نشسته، سر تربت سالار شهیدان، شده مرثیه خوان غم جانان، همان حضرت عطشان، همان کعبهی ایمان، همان قاری قرآن، سر نیزهی خونبار، همان یار، همان یار، همان کشتهی اعدا.
کاروان میرسد از راه، ولی آه، نه مرهم نه طبیبی، عجب حال غریبی، ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی، ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی، ز داغ غم این دشت بلاپوش، به دلهاست لهیبی، به هر سوی که رفتند، نه قبری نه نشانی، فقط میوزد از تربت محبوبهمان نفحهی سیبی که کشانده ست دل اهل حرم را.